?بامداد پاييز
مه در پهنة شاليزار
ميخرامد آرام
دل من پُراندوه
به كجا ميرود آخر؟
(سرودة [شهبانو] ايوا ـ نو ـ هيمه)
?بر آبادي ما برف نشسته
انبوه و گران
آنجا، در «اوهارا»،
روستاي كهن خانة تو،
شايد برف آيد روز دگر
(سرودة [امپراتور] تِمّو)
?بردم دست نياز
به خداي باران در كوه
تا زمينها را از برف بپوشد؛
و از آن خرمن برف
دامني بر بَر و بام تو نشسته
(سرودة فوجيوارا ـ نو ـ بونين)